مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
کـنار پیکـر خود الـتهاب را حس کرد حـضور شعـلهورِ آفـتاب را حس کرد هنوز نبضِ نگـاهش سرِ تـپیدن داشت که گرمیِ نفسِ هم رکاب را حس کرد و پیش از آن که بگوید: برادرم دریاب حضور فاطمه را، بوتراب را، حس کرد نگاه ملـتـمـس او خـیال پرسـش داشت که در تبسّم زهرا جواب را حس کرد عطش سراغ وی آمد ولی نگفت انگار صدای گـریۀ بـانوی آب را حس کرد لبان زخمیِ فرق سرش دوباره شکفت چه خوب زخم گلوی رباب را حس کرد به عمقِ آبی چـشمان او کسی پی بُرد که در تلاطم دریا سراب را حس کرد کـدام داغ به جـان امامِ عـشق نشـست که با تمام وجود التهـاب را حس کرد همین که ماه به یـاد دو دستِ او افـتاد قـلـم قــلـم شـدنِ آفـتـاب را حـس کـرد و شیههای و سواری که میشود از دور خروشِ شعله ورِ انقـلاب را حس کرد |